وقتی «افشار»- مجری خبر ساعت 21 شبکه یک - هنوز داشت اولین جملههای خبر «شروع سهمیهبندی بنزین از ساعت 24 امشب» را میخواند، استارت بیشتر ماشینها خورده بود و پمپ بنزینها یکباره دچار انفجار جمعیت شدند؛ پمپهای خوشبختی که آن شب طولانیترین شب سال را برای ماشینها رقم زدند.
اما به هر حال باز هم خیلیها پشت صف خوشبختی ماندند. بنزین کاملا ناگهانی سهمیهبندی شد اما اتفاقی که روزهای بعد افتاد، غیرمنتظرهتر بود؛ حتی ناباورانهتر از سهمیهبندی بنزین. کافی بود فقط چند ساعتی در شهر بچرخی تا دستت بیاید دلیل این اتفاق- که خیلیها اسمش را گذاشتهاند جوگیر شدن عمومی- چیست.
چهارشنبه- میدان المپیک
صف ماشینها راه خیابانهای اطراف را بند آورده است. اینجا در غربیترین نقطه پایتخت، ماشینها آرام توی صف ایستادهاند. برخلاف همیشه، همه ماشینهای در صف مانده، خاموشند تا قطرههای بنزین «تلف» نشوند.
با آنکه تقریبا 24 ساعت از شروع سهمیهبندی گذشته است اما ازدحام ماشینها غیرقابل باور است. پیچ رادیوی یکی دو تا ماشین هم باز است تا آخرین خبرها و اطلاعات، لحظه به لحظه به گوش رانندهها برسد؛ «وزیر نفت به مردم اطمینان داد مشکلی در تهیه سوخت خودروهای خود نخواهند داشت».
صحبت میان رانندهها بالا میگیرد. یکی میگوید «هنوز سهمیهبندی شروع نشده؛ پسرخاله من خودش دیروز از یک نفر شنیده که تا 10 تیر، سیستم هوشمند آماده نمیشود، با خیال راحت بنزین بزنید». دیگری جواب میدهد «نه داداش! امروز سهمیهبندی نبود تا ساعت 10 ولی از آن به بعد سهمیهبندی کردند».
چند نفر دیگر هم وارد بحث میشوند. طی چند دقیقه، بحث سهمیهبندی تبدیل به میزگردی برای اظهارنظر رانندهها و بیان «شنیدهها» میشود؛ شنیدههایی که همه در حد یک شایعه باقی میمانند و هیچکس هم دلیل محکمی برای اثبات گفتههایش ندارد. صف ماشینها اما باز هم بیشتر میشود.
پنجشنبه- میدان تجریش
پمپ بنزین میدان تجریش، صبحها همیشه خلوت است. این را کارکنان جایگاه هم تایید میکنند. اما این چند روزه اوضاع جور دیگری بوده است. «ارسلان» یکی از کارکنان جایگاه میگوید: «اینجا از همان ساعت 10 سهشنبه شب شلوغ شد. از همان موقع هم نیروی انتظامی و رئیس کلانتری آمدند اینجا تا شلوغی باعث درگیری نشود».
زنگ تلفن جایگاه هر چند لحظه یک بار به صدا درمیآید و یک نفر از پشت خط، سراغ کارت سوخت جاماندهاش را از پمپ بنزین میگیرد.
سراغ راننده جوان پژو 206 در انتهای صف پمپ بنزین میرویم و دلیل توقفش در صف پمپ بنزین را میپرسیم. «امید» میخندد و میگوید: «هیچی، همین جوری. صف را که دیدم گفتم شاید بیخیال سهمیهبندی شده باشند. حالا هم ایستادهایم ببینیم چی میشه».
امید یک چیز جالب میگوید: «سهشنبه ساعت 10 صبح، یکی از بچهها اساماس فرستاده بود که بنزین از امشب سهمیهبندی میشه، برو یه حالی به باک بده اما جدیاش نگرفتم و حالا باید توی صف منتظر باشم».
پنجشنبه- ولنجک
صف ماشینها را که بشماری،از 70 تا هم میگذرد. 8-7 نفر از نیروهای انتظامی هم اینجا هستند و ماشینها را یکی یکی کنار پمپها هدایت میکنند و صف، کاملا کنترل شده و آرام جلو میرود. کنار پمپ سوپر، «شهداد» ایستاده و دارد باک تویوتا کمری آبی رنگش را پر میکند. میپرسیم به نظرت چرا این همه ماشین آن هم بعد از سهمیهبندی توی صف ایستادهاند؟: «خوششان میآید شاید. به جای اینکه توی خیابان بروند و بنزین بسوزانند میآیند توی صف، خب.»
- فکر میکنی سهمیهبندی بنزین چه تاثیری روی ترافیک دارد؟
نمیدانم. ما که از همون اول صبح تا شب، خیابان جردن و فرشته را با ماشین متر میکردیم. بعدش هم که گفتند بنزین سهمیهبندی میشود، دو تا رنوی 1 میلیونی خریدهایم و الان رنوها توی پارکینگ خوابیدهاند و با کارت سوختشان بنزین میزنیم به بدن تویوتا کمری!
کمی آن طرفترچند تا راننده خطی ولنجک و تلهکابین ایستادهاند و زیر آفتاب دارند نان بربری و چای میخورند، مسافر هم سوار نمیکنند.
- چرا مسافر نمیزنید؟
مسیر ما همهاش سربالایی است. ماشین باید پرگاز برود بالا. صرف نمیکند با سهمیه بنزین خطی راه برویم.
- خب آخرش که چی؟ الان که سهمیهبندی قطعی شده.
آره ولی میگویند به همین زودیها بیخیال میشوند، ما هم منتظریم تا خبر جدیدی بشود.
پنجشنبه - میدان انقلاب
با آنکه خیلیها میگویند سهمیهبندی بنزین، خیابانها را خلوتتر میکند اما اینجا مثل همیشه است؛ شلوغ و پر ازدحام؛ حتی شلوغتر از روزهای معمولی. دلیلش را هم شاید بشود به روزهای برگزاری کنکور و دانشگاه تهران ربط داد. «پیک بادپا»ی میدان انقلاب اما برخلاف روزهای عادی، خلوت خلوت است و به جز یک موتور که مال مدیر پیک است، نه میشود اثری از موتورها دید و نه از رانندگان آنها. علتش را از حامد 28 ساله- مسئول پذیرش پیک- میپرسیم.
- موتورهات رفتهاند پیک ببرند؟
نه، تا همین پریروز 30 تا پیک داشتیم که الان فقط 10 تایشان ماندهاند؛ آنها هم رفتهاند توی صف شلوغ پمپ بنزینها.
- سهمیهبندی بنزین، اثری هم روی کارتان گذاشته؟
ما حساب کردیم دیدیم پیکهایمان روزی 7 لیتر مصرف دارند، آن وقت سهمیه ما یک لیتر در روز است. من هر روز 180 تا بارنامه پر میکردم اما دیروز و امروز به 120 تا هم نرسیده. حتی دیگر نمیتوانم پیکهایم را «تریپ جغل» بفرستم.
- تریپ جغل یعنی چی؟
همین مسیرهای کوتاه؛ 4 تا خیابان بالا و پایین.
- حالا چه کار میکنید؟
منتظریم ببینیم سهمیهمان بیشتر میشود یا نه. تازه وانتها هم هستند. البته چند تا از بچهها امروز میگفتند تلویزیون اعلام کرده قرار است سهمیهبندی منحل شود.
- کی اعلام شده؟ الان که همه میگویند سهمیهبندی قطعی است؟
نمیدانم، میگفتند. البته آنها هم خودشان از کسی شنیده بودند.
پنجشنبه - فلکه دوم صادقیه
مسافران خطی صادقیه- پونک از همان اول سوار شدن در ماشین، بحث سهمیهبندی را شروع میکنند و «ابراهیم»- راننده خطی- هم برخلاف همیشه که رانندهها وارد بحث میشدند، آرام و بیحوصله پشت رل نشسته و به صحبتهای دیگران گوش میکند.
یکی میگوید: «اصل فلسفه سهمیهبندی درست است. حالا چند وقتی هم این جوری میشود که کم کم همهمان عادت میکنیم».
دیگری مخالفت میکند و معتقد است: با سهمیهبندی، راه برای «سودجو»ها هموار میشود و دلیل هم میآورد؛ «ماشین من هنوز کارت سوخت ندارد. دیشب توی شهریار بنزین میخواستم بزنم. طرف گفت لیتری 400 تومان. 60 لیتر زدم، 24 هزار تومان هم دادم. وقتی از او پرسیدم مگر کارت آزاد هم داری که بنزین آزاد میفروشی، گفت کارت مال یک بندهخدایی بوده، جا گذاشته و حالا ما داریم سهمش را به شما میفروشیم!
کسی نمیداند چقدر اظهارات آقای مسافر درست است اما نفر سوم هم خودش را وارد بحث میکند:«تازه من شنیدهام بعضی جاها هم کارتهای با سهمیه 100 لیتر در ماه را 40 هزار تومان خرید و فروش میکنند».
راننده بیحوصله اما همچنان آرام پشت رل نشسته و دارد به اخبار رادیو گوش میکند؛ «به گزارش خبرنگار ما، سهمیه خودروهای دوگانهسوز نیز برابر با ماشینهای بنزینسوز تعیین شده و از 30 لیتر در ماه، به 100 لیتر در ماه افزایش پیدا کرده است». چراغ مربوط به سوخت CNG پیکان خطی دارد چشمک میزند و مسافران همچنان آخرین «شنیده»های خود را با یکدیگر در میان میگذارند.
هوشمند، مثل این کارتها
محسن امین: صبر کن برادر! یعنی آن همه اطلاعرسانی هیچ و پوچ؟ یعنی آن همه آدم برنامه تلویزیونی ساختند، مقاله نوشتند، بیلبورد زدند توی پمپ بنزینها، که کشک؟! تویی که غر میزنی، باک ماشینت پر میشود یا موتورش خنک؟ آن پمپ فلکزده ازت کارت خواسته، دق دلیات را سر مسافرها خالی میکنی چرا؟
هر چیزی صدقهای و خیرات باشد، این یکی نیست برادر. اصلا کارت هوشمند سوخت را گذاشتهاند برای اینکه حساب و کتاب مصرف معلوم شود.
هر سال میلیون میلیون میگذاریم توی سیگارها و دود میکنیم؛ این را میشود کاریش کرد یا شاید هم نمیشود. سیگار را که نمیشود کارتی فروخت اما بنزین را چرا. علف خرس که نیست خشکش کنی و اینقدر بسوزانی که سالی 5 میلیارد دلار واردات هم جوابش را ندهد.
طرح هوشمند کردن مصرف سوخت انواع خودروها، از خیلی وقت پیش مطرح بوده؛ از همان موقعی که باباهایمان غیر از کوپن قند و شکر، کوپن بنزین هم داشتند. اما بعدا طرح ول شد تا همین اواخر که بودجه 5 میلیاردی واردات بنزین در کنار افزایش ظرفیت پالایشگاههای داخلی، جواب 8میلیون خودرو خوش خوراک را نمیداد.
این وسط، یک جای کار هم میلنگید؛ مرز ترکیه، پاکستان، خلیج فارس و... شده بود خوراک قاچاق بنزین. آن طرف مرز، اجنبیها بنزین لیتری 80 تومان را لیتری 600- 500 تومان روی هوا میزدند.
همه اینها باعث شد بالاخره یک چیزی ظهور کند به نام کارت هوشمند سوخت؛ کارتی که نمونه عابر بانکیاش قبلا توی جیب همه آمده بود. با این کارت، آن آدمی که شیر پمپ بنزین اصلی دستش است، دقیقتر متوجه میشود که کی چقدر مصرف دارد و اگر همه چیز طرحشان هم درست باشد، قاچاقچیهای محترم به جای نان، باید آجر صرف بفرمایند!
سیستم کار این شبکه اینطوری است: «وقتی شما با استفاده از کارت بنزین میزنید، اطلاعات سوختگیری شما به رایانه دفتر جایگاه منتقل و ذخیره میشود. سپس اطلاعات جمعآوری شده، هر چند وقت یک بار از طریق اینترنت به مرکز اطلاعات سوخت کشور منتقل میشود.
این مرکز که از قضا بزرگترین مرکز اطلاعات کشور است، مجموعه این دادهها را جمعآوری و پردازش میکند. هر تغییری هم که در سیاستهای کاری، سهمیهبندی و... پیش بیاید، به جای نامه و دستورالعمل، از طریق برنامههای نرمافزاری این شبکه، خود به خود اعمال میشود».
تا اینجا که کسی دعوا نداشته اما مشکل انگار سر این است که کسی به سهمیهای که بهاش دادهاند، راضی نیست. این مشکل، 2 راهحل ساده دارد: یکی اینکه این همه کارت و طرح و توجیه اقتصادی و منافع ملی بشود کشک و سهمیهبندی را از بیخ باطل کنند. دوم اینکه یک کمی آن پای مبارک را از روی پدال گاز برداریم و کمتر مصرف کنیم.
هم سن و سالهای خودمان آگاه باشند که پای پیاده، نسبت به کیلومترشمار ماشین، دقت بیشتری برای متر کردن خیابان دارد. جو هم کسی را نگیرد، روزی 3 بار میشود رفت و هر بار 20 لیتر بنزین زد. مثل همین عابر بانکها که تا سقف 200 هزار تومان - البته در 5 نوبت 40 هزار تومانی - پول میدهند.
برداشت هم بالاخره نامحدود، و محدود به موجودی حساب است. برای سوخت هم سر هر 4 ماه، حساب کتاب میکنند که مثلا سواری مربوطه، سهم 400 لیتری این چند وقتهاش را چه کرده؟ نگران هم نباشید، آمار شرکت پالایش و پخش میگوید تا حالا اجرای سهمیهبندی، غیر از شلوغ کردن پمپ بنزینها، شرمنده باک ماشین هیچکس نشده. روز اول اجرای سهمیهبندی، شما در یک روند معمولی، 77میلیون و 500 هزار لیتر بنزین مصرف کردهاید، خیالتان نباشد!
ما بنزینزدگان این جهانیم
ما ایرانیها همیشه خارقالعادهایم؛ همیشه متفاوت و پرانرژی. حتی ماشینهایمان هم این جوریاند؛ با انرژی و خوشخوراک. دعوا سر قیمت و سهمیهبندی بنزین، بهانهای شد که بگردیم و کمی آمار و ارقام بامزه از مصرف بنزین در کشورمان به دست بیاوریم؛ بفرمایید:
یارانه بنزین کشور، رقم 15 میلیارد دلار است.
رشد مصرف بنزین در 8 سال گذشته تخته گاز رفته؛ یک چیزی در حد 10 تا 5/10 درصد.
سال 85، روزانه 74 میلیون لیتر بنزین سوزاندهایم و برای این میزان مصرف، فقط 5 میلیارد تومان واردات داشتهایم.
برآوردها نشان میدهد اگر امسال بنزین سهمیهبندی نمیشد، برای خالی نماندن باکها، 5/9 میلیارد تومان واردات بنزین لازم بود.
این مدل واردات بنزین، از سال 61 با 2/1 میلیون لیتر شروع شد اما کسی فکرش را نمیکرد کار به جایی بکشد که در سال 85 با وجود افزایش تولید داخلی، 35 میلیون لیتر واردات لازم باشد.
نسل ماشین سوار بین سالهای 80 تا 85، 35درصد از کل مصرف بنزین در 80 سال گذشته ایران را به خود اختصاص داده است.
سرانه مصرف سوخت خودرو در کشوری مثل آلمان، 2 لیتر در روز است اما در ایران با افتخار تمام، 10 لیتر در روز سرانه مصرفمان است. آمریکاییها که پرمصرفترین مردمان جهانند، فقط 7 لیتر در روز بنزین میسوزانند.
هر لیتر بنزین و گازوئیل برای دولت به ترتیب 710 و 130 تومان آب میخورد و با قیمت 100 و 16 تومان به ملت فروخته میشود.
سرانه مصرف بنزین ایرانیها، 2/5 برابر ترکیه و پاکستان است. آلمانیها هم با 44 میلیون ماشین، روزانه 98 میلیون لیتر مصرف دارند و ما با 8 میلیون ماشین، روزانه 75 میلیون لیتر مصرف میکنیم؛ دو دو تا چهار تایش هم با خودتان.
در ایران تنها 25 درصد مردم خودرو دارند اما با یارانه زیادی که بنزین دارد، عملا 75 درصد ایرانیها- که پیاده این ور و آن ور میروند- مصداق آش نخورده و دهان سوخته هستند.
برای نتیجهگیری هم این نکات را داشته باشید که در اولین روز سهمیهبندی، آلایندههای هوای تهران یک سوم کاهش یافته، سفرهای غیرضروری شهری 25 درصد کم شده و مسافران مترو هم 12 درصد زیاد شدهاند. حالا هی بگویید کارت سوخت چیز بدی است.